غزل جوووونیغزل جوووونی، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

(◕‿◕) غزل جون دردونه مامانی و بابایی (◕‿◕)

دعایت میکنم نازنین مادر

1392/7/4 21:51
1,542 بازدید
اشتراک گذاری
نایت اسکین
دعایت میکنم نازنین مادر

دعایت می کنم

روزی بفهمی ، گرچه دوری از خدا

اما خدایت با تو نزدیک است

دعایت می کنم ، روزی دلت بی کینه باشد ،

بی حسد

   با عشق

بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست

شبانگاهی ، تو هم  با عشق با نجوا

بخوانی خالق خود را

اذان صبحگاهی ، سینه ات را پر کند از نور

ببوسی سجده گاه خالق خود را

دعایت می کنم ،

روزی خودت را گم کنی

پیدا شوی در او

دو دست خالیت را پر کنی از حاجت و

با او بگویی :

بی تو این معنای بودن ، سخت بی معناست

دعایت می کنم وقتی به دریا می رسی

با موج ها ی آبی دریا ، برقص آیی

و از جنگل ، تو درس سبزی و رویش ، بیاموزی

بسان قاصدک ها ، با پیامی ،

نور امیدی بتابانی

لباس مهربانی ،

بر تن عریان مسکینی ، بپوشانی

به کام پر عطش ،

یک جرعهی آبی ، بنوشانی

دعایت می کنم روزی بفهمی ،

در میان هستی بی انتها ،

باید تو می بودی

بیابی جای خود را ،

 در میان نقشه دنیا...


             دعایت میکنم نازنین مادر...

 

 

نایت اسکین

 


/**/

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان فاطمه
19 آبان 92 17:56
آخی. چه متن قشنگی.