غزل جوووونیغزل جوووونی، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

(◕‿◕) غزل جون دردونه مامانی و بابایی (◕‿◕)

در انتظار کودکم

1392/7/4 21:51
1,148 بازدید
اشتراک گذاری
در انتظار کودکم

عاقبت در یک شب از شبهای دور
کودک من پا به دنیا می نهد
 
 
ان زمان بر من خدای مهربان
نام شور انگیز مادر می نهد


ان زمان طفل قشنگم بی خیال
در میان بسترش خوابیده است


بوی او چون عطر پاک یاسها
در مشام جان من پیچیده است
ان زمان دیگر وجودم مو به مو
بسته با هستی طفلم میشود
ان زمان در هر رگ من جای خون
مهر او در تارو پودم میشود


می فشارم پیکرش را در برم
گویمش چشمان خود را باز کن
در کنارم زندگی اغاز کن
می گشاید نور چشمم دیدگان
بوسه ها از مهر بر رویش میزنم
گویمش اهسته ای طفل عزیز
می پرستم من ترا مادر منم


می پرستم من ترا مادر منم
می پرستم من ترا مادر منم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

سپیده مامان وانیا
10 آذر 92 12:28
عزیزم رمز مطلب 1391 ممنون که به ما سر زدی
مامانی غزل جون
پاسخ
مرسی عزیزم