ما برگشتیم...
امروز برا غزلکم از اولین سفرش میگم
اولین سفر غزل عید سال 93 به مشهد بود
خدار و شکر که به خوبی و خوشی رفتیم و برگشتیم
همه چی خوب که نه عالی بود
دخترکم مث همیشه خانم بود و اصلا اذیت نکرد
خدا رو شکر مریض هم نشد و حال و هوای مشهد حسابی باهاش ساخت
ما ساعت 12 شب ,6 فروردین حرکت کردیم و فرداش ساعت 11 صبح رسیدیم
بیشتر طول راه خانم خواب بودن بابایی براش پشت ماشینو عین یه خوشخواب راحت درست کرد تا دخترک راحت باشه گاهی که به عادت شبانه از خواب بیدار میشد میرفتم پشت و میذاشتمش روی پاهام تا دوباره بخوابه
خلاصه برنامه ما هم تو مشهد زیارت بودو خرید و جاهایی دیدنی
از زیارت بگم که وقتی وارد صحن حرم که میشدیم آرامش عجیبی بهمون دست میداد
به قول بابایی اینجا آدم مشکلات و کار و گرفتاری و دغدغه زندگی رو فراموش میکنه
قبل اومدن خودمو آماده کرده بودم که کلی با آقا درد و دل کنم تو ذهنم یه عالمه مشکل و گرفتاری و درخواست از امام لیست کرده بودم که رفتم حرم ازش بخوام حاجت روام کنه
ولی وارد حرم که میشدم ذهنم کاملا خالی میشد
همین که روبه روی حرمش می ایستادم برام کافی بود و زبونم جز به شکر خدا به چیز دیگه ای نمیچرخید
و البته همسری هم همین حال منو داشت
خلاصه حال عجیبی داشتیم
غزل خانمی هم که هم تو حیاط و هم تو رواق که مینشستیم کلی کیف میکرد
البته شیطونیهاش گل میکرد و اسباب بازی هایی که براش آورده بودم و تحویل نمیگرفت و فقط گیر میداد به کتاب دعایی که دست ما بود!!!
اما جاهای دیدنی
به باغ نادری و موزه نادر شاه رفتیم موزه فرش و موزه گنجینه قران و موزه مرکزی حرم رو هم دیدیم
خیلی برامون جالب بود
تو راه برگشت به فردوسی هم یه سری زدیم و برگشتیم...
بیشتر وقتمون تو صحن های حرم و رواق دارالحجه و زیارت و دعا گذشت
از همسری هم ممنونم که بازم مث همیشه هوای مارو داشت و همه کاری میکرد تا کمبودی نداشته باشیم و بهمون خوش بگذره
بیچاره از بس فسقلی رو بغل گرفته بود و اینور و اونور میرفتیم دست هاش درد گرفته بود
القصه
ما ساعت 2 بعد ازظهر روز 10 فروردین از مشهد به طرف خونه راه افتادیم و ساعت 2 شب هم رسیدیم
این بود خلاصه ای از سفرنامه مشهد ما....
و اما عکس ها...
نمیشه مشهد بری و ازاین عکس ها نندازی....
ولی حال و هوای صحن امام رضا یه چیز دیگه ست...
که ما متاسفانه نتونستیم عکس بگیریم و این تنها عکس از یکی از صحن هاست...
غزل خانم نشسته بر تخت پادشاهی نادر شاه!!!!!
هفت سین تو حیاط موزه نادرشاه...
این هم از خودِ نادر شاه سوار بر اسب تازی....
حیف که نتونستیم زیاد عکس بندازیم
ولی همین اندازه هم برای مرور خاطرات کافیه
ایشالله تو سفر های بعدی