بازی با غزلی (2)
به نام خدا
امروز که این مطلب و میذارم دخملی ام 1 سال و 7 ماه و 3 روزشه
غزلکم سه روزِ که وارد نوزدهمین ماه زندگیش شده
و اما بریم سراغ بازی...
هوش چین حیوانات که معرف حضور همه هست این بازی رو ماه قبل برا فسقل خریدم و برخلاف انتظارم
فسقل خانم خیلی خیلی زود اونو یاد گرفت و الان حرفه ایی شده
منم دیدم که حسابی این بازی رو دوست داره از فرصت استفاده کردم و یه بازی شبیه همین براش ساختم
تطابق رنگ ها...
با گلدون ها یی که برا کاکتوس هام گرفته بودم شروع کردم
هر رنگ گلدن با زیر گلدونیش باهم...
و بعد سراغ حلقه هوش رفتیم و یه جور دیگه با این حلقه ها بازی کردیم
این هم عکس هاش...
حالا یکم شکل ها کوچیکتر شدن و با وسایل دورو برمون بازی کردیم...
و بالاخره بازی رو یکم سخت ترش کردم با وسایل ریز تر که احتیاج به تمرکز بیشتری داشت
آفرین به دخترکم که خیلی با دقت و حوصله بازی میکنه...
حالا قراره این بازی رو با میوه ها و اعضائ بدن و خیلی چیزهای دیگه انجام بدیم....
مزیت این بازی ها هماهنگی
چشم و دست و دقت و حوصله تو تطابق دادن رنگ ها و شکل ها با هم هست
و اما از علاقه غزل خانمی بگم که شدیدا کتاب خوندن رو دوست داره
چه ما براش بخونیم یا خودش با کتاب هاش سرگرم میشه و به زبون خودش میخونه...
کتاب هاش همش دمِ دستش هستن و هر طرف که میچرخه تو خونه کتاب هاش و میبینه و طرفشون میره
این شبها عادت کرده اول براش کتاب بخونم و بعدش خوشحال و خندون میخوابه
خیلی خوشحالم از این بابت
انشالله که تا آخرش همینطوری علاقمند بمونه
قرار ما با غزلی اینه که هر ماه دوتا کتاب و یه بازیِ فکری براش بگیریم
و تا آخر ماه هم تو اون بازی کاملا حرفه ای بشه و کتاب هاش هم خیلی زیاد بخونه
نه اینکه تند تند براش کتاب و وسیله بازی بخریم و گوشه خونه تلنبار بشه...
و بازم مثل همیشه
سر تعظیم فرو میاریم به قدرت و عظمت و مهربونی و لطفِ
خدای بزرگمون...
و هزاران بار شکر برای نعمت هاش...