امروز میخوام از این روزهای غزلکم بگم... امروز که دارم این مطلب و میذارم دختر گلم رفته تو هشت ماه... دخترکم خیلی پیشرفت کرده... حرف زدنش خیلی بهتر شده!!! وقتی بیدار میشه شروع میکنه به حرف زدن و براش هم فرقی نداره صبح خیلی زوده یا نصفه شب!!! و اگه محلش نذاریم و باهاش بازی نکنیم کار به جیغ و فریاد میکشه!!! دیگه این روزها بابایی ساعتشو برا بیدار شدن کوک نمیکنه آخه غزل خانمی صبح ساعت 7 خودش بیدار میشه و مارو هم بیدار میکنه!!!! این روزها دخترم تقلا میکنه که چهار دست و پا راه بره ولی هنوز موفق نشده... ولی روروک سواریش عالیه در حد مسابقات رالی!!!! دیگه از دستش گلدون ها و میز عکس ها و میز عسلی ها در امان نیستن...