غزل جوووونیغزل جوووونی، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

(◕‿◕) غزل جون دردونه مامانی و بابایی (◕‿◕)

عروسکها

سلام سلام به روی ماه دخترک یه عکس و یه یادگاری اینجا برا دخترکم میزارم برای وقتی بزرررگ شده و خااانوم شده ببینه و کیف کنه از دیروز فسقلی ما عروسک هاش و ردییییف روی مبل گذاشته و کلی سفارش کرده دستشون نزنم امروز صبح وقت رفتن به مدرسه هم... مامانی دستشون نزنیااااا ردیفشون نکنیاااااا منم گفتم بااشه چششممم دست نمیزنم تا برگردی الهیییی من به قرربوون دل کوچووولوت برم عزیز دلمیییی اینم عکس از عروسک های ردیف شده هرر رووز صبح قبل رفتن به مدرسه بابایی بیدار میکنه و ازش خداحافظی میکنه واای تو لحظه خداحافظی شون چه لاااوی میترکونن برا هم عااشق این لحظهای پر از عشق و آرامش خونمون هستم خدا...
27 آذر 1396

روزمرگی های مدرسه

سلاام سلااام دخترکم امروز 4 سال و 5 ماه و 16 روزشه فدااش بشممم دیگه کااملا با مدرسه اخت شده و دوستش داره کلاس رباتیک و کلاس زبان انگلیسی هم که به آپشن های مدرسه اضافه شده رو هم خیلی دوست داره کتاب خریدن های ماهیانه که از بدو تولد دخترک انجام میدادیم همچنان ادامه داره هر چند وقت یک بار بعد از کلاس زبان میریم کتاب فروشی نزدیک کلاس و اونجا برا خودش کتاب انتخاب میکنه صحنه خیلی جالب و زیباییه روی صندلی می ایسته تا قدش به قفسه برسه حتما دفعه بعد عکس میگیرم.. مدرسه اش طرح اهدا کتاب گذاشته حالا باید برا مدرسه اش هم کتاب انتخاب کنیم عکس های پایین غزلکم و کتاب های اهدایی و کار با پکیج خلاقیت از کلاس رباتی...
20 آذر 1396

آبان ماه به روایت تصویر

زیلینگ زیلینگ زیلینگ ما اومدیییییم با عکس های ماه آبان سال 96 بدون مقدمه چینی بریم سراغ عکس ها دخترکم کتاب هدیه داده به مدرسه دخترکم مریض شده بود برای اولین بار سرم وصل کرد... و باز هم مثل همیشه خیلی صبور بود و یه کوچولو فقط گریه کرد این عکس ها هم که کاملا گویا هستن قرتی بازی های قبل از حمام.. روغن بادام تلخ به موها خوشکل نانازیه کی بودی توووو ️ ️ ️ خداروشکررر ماه آبان امسال به خوبی و خوشی گذشت... غزل جووونم به داشتنت افتخااار میکنیم...
19 آذر 1396

مهر ماه 96

سلام به روی ماه غزلکم امروز دخترم 4 سال و 3 ماه 28 روزش شده و الان که این مطلب و براش مینویسم دِتری ام مدرسه هست ️ دختر قشنگم از اخرین باری که برات نوشتم یک ماه میگذره از اولین روز پیش دبستانی رفتنت برات نوشتم چه زود یک ماه گذشت ️ تو این یک ماه شما خیلی خیلی دختر خوبی بودی شبها به موقع میخوابی صبح خیلی راحتتر بیدار میشی کارهاتو انجام میدیم با هم لباس فرم میپوشی و منتظر سرویس میمونی قربونت برم که همیشه دختر صبور و بِسازی بودی و هستی برامون خداروشکر خانم معلم مهربونت ) خانم ورشویی عزیز( رو خیلی دوست داری کلاست و دوستهات و هم همینطور تو این یک ماه روال زندگی ما اینجور گذشته که شما صبحا مدرسه میری منم بعد رفتن شما به کا...
2 آبان 1396

اول مهر 96

امروز اول مهر ماه سال 96 یک روز خاص برای ما بود روز رفتن به پیش دبستانی غزلکم حس عجیبی از شب قبلش تو خونه بود همه ما یه جورایی استرس مخفیانه در خودمون داشتیم از بابایی که نزدیک اذان صبح تو خواب از مدرسه غزلی ازم میپرسید از غزلی که ساعت 5 صبح از خواب بیدار شد و گفت مامانی پاشو بریم مدرسه دیر شد منم که دیگه از خودم نگم فکر نکنم کل شب دو ساعت هم خوابیده باشم خلاصه بالاخره صبح شد و ما راهی مدرسه شدیم بابایی به خاطر کارش نتونست همراهیمون کنه ولی دقیقه به دقیقه به صورت آنلاین ازم گزارش میخواست و هی میگفت عکس بفرست ببینم چی کار میکنه دخترم بر خلاف تصورم خیلی رااااحت پذیرفتی و من با خیااال رااحت ...
1 مهر 1396

بازی با غزلک

به نام خدای مهربونم امروز میخوام از بازی کردنهای این روزها با غزلی بگم براش عزیز دل مامان خیلی خوب بازی میکنی و خیلی قشگ به توضیحاتم برای انجام بازی گوش میدی ... بیشترین هدف در انجام این بازی ها بالا بردن قدرت تمرکزه... هماهنگی چشم و دست و ... عکس چند بازی که با هم انجام دادیم رو برات به یادگار میذارم...                                                       ...
7 شهريور 1396

Sorry

به نام خدای خوبم امروز بی خوابی زده به سرم نماز صبحمو خوندم و بازم اومدم برات بنویسم یه خاطره جالب برات بنویسم از sorry... چند روز پیش بعد از تموم شدن کلاس زبان رفتیم باهم یه دوری بزنیم و حال و هوا تازه کنیم از کنار ایستگاه سواری ماشین های کرایه ای میگذشتیم... راننده ها برای جلب توجه مسافرها داد میکشیدن... ساااااری..... سااااااری.... سااااااری... یهو از من پرسیدی... مامانی چرا این اقاها همشون متاسفن؟؟ من متوجه نشدم و ازت پرسیدم... جانم مامان متوجه نشدم؟؟شما گفتی اخه همشون داد میکشن میگن متااااسفم.... )معنی sorry( وااای خدای من .. نتونستم جلوی خنده ام و بگیرم سعی کردم برات توضیح بدم مادر که اون sorry ...
5 شهريور 1396