شروعِ فصلی تازه... امروز غزلی ما یک سال و 14 روزشه... این روز ها خونه ما با شیطنت های این فسقل خانم حسابی گرم و شیرینه... دخترم دیگه خانمی شده واسه خودش... کارهایی میکنه دیدنی... هرچی بهش یاد بدیم زود میگیره و برامون انجامش میده نمونه هاش... یاد گرفته برامون بوس بفرسته نه بوس واقعی دستاشو میبره به دهنش و با زبونش میزنه به کف دستش و برامون میفرسته یاد گرفته از مبل بره بالا اونم با چه مَشِقّتی...و کلید برق رو خاموش و روشن کنه و با زدن هر کلید روشو بر میگردونه تا ببینه نتیجه کارش چی بوده نازی کردن و یاد گرفته و فقط و فقط هم باباییشو ناز میکنه به هرچی اشاره کنیم و بگیم این چیه ؟...