مرحله ترکِ شیرِ مادر...
به نام خدا... امروز که این و می نویسم غزلی من داره آخرین روزهای نوزده ماهگیشو میگذرونه تو این ماه فسقلِ ما یکی از مراحل سخت زندگی شو پشت سر گذاشت اونم با چه صبوری و موفقیتی... مرحله ترکِ شیرِ مادر از روز 20 بهمن تصمیم گرفتم که شیر رو از فسقلی بگیرم و قدم اول و نهایی ,زدن تلخک به سینه بود غزلی به محض زدنِ میکِ اول عقب نشینی کرد و نخورد... دوباره بعد از چند ساعت خواست شیر بخوره که بازم همون صحنه تکرار شد و بالاخره دیگه سمت شیر نیومد... روزها که همش مشغول بازی و دیدن تلویزیون و کار با تبلت بود و بی خیال و آروم بود ولی از شبهاش هم بگم که بیقراری هاش تا دو سه شب ا...