غزلکم در 16 ماهگی به روایت تصویر...
سلام به دختر نازنینم
امروز آخرین روز از 16 ماهگی دخترمونه و میخوام عکس هایی از این ماه برای غزلکم به یادگار بزارم...
اولین عکس برای اولین روزهای محرم امساله که تو حیاط پدر جون انداختیم
این عکس ها هم خونه پدر جون با سارافونی که مامانی برا دخترش دوخته ...
و امممممممممما بریم سراغ شیطنت های فسقل خانم...
بالا رفتن از میز و عسلی ها شده کار هر روزه این شیطون بلا...
اینجا که دعواش کردم مثلا ناراحت شده و ناز میریزه...
بابایی برا دخترم صندلی خریده که راحتتر به درس و مشقش برسه...
اسباب بازی بچه های این دورو زمونه شده گوشی ها و لپ تاپ و تبلت...
دخترمون هم فقط با این چیزها یه جا بند میشه و آروم میگیره...
و این هم چند تا عکس از آخرین روز آبان ماه خونه خانم بزرگ در کنار برگ های پاییزی ِ زیبا...
از دندون هاش هم بگم که مهر ماه دوتا از بالا در آورده و ابان ماه هم دوتا از پایین چند روزه هم متوجه شدم یه دندون آسیابش هم داره کم کم در میاد
بچم شبها خیلی اذیت میشه خدا کنه زودتر دربیان بقیه دندون هاش تا راحت شه
قربونش برم خیلی خیلی شیطون تر شده و من واقعا گاهی اوقات کم میارم ولی خوشحالم از اینکه سالمه و شیطنت میکنه
خدارو شکر
دخترکم انشالله همیشه سالم باشی و شاد
من و بابایی خیلی دوستت داریم