آخرین روزهای نه ماهگی...
دیروز 5/ فروردین / 1393 دخترم آخرین روز 9 ماهگیشو پشت سر گذاشت و وارد ماه دهم شد
خدارو شکر تو این ماه هم مشکل خاصی نداشت و همه چی خوب بود...
تو این ماه غزل خانمی خیلی شیطون تر شده و حسابی با کارهاش مارو میخندونه و ذوق زده میکنه
چهار دستو پا رفتنش شروع شده البته نه رو به جلو ....بلکه عقب عقبی!!!!
وقتی به حال خودش میذارمش یهو میبینم سر از زیر مبل و زیر میز در آورده!!!
از مدل خوابیدنش بگم که از بس غلت میزنه نمیزاره من و باباش یه خواب راحت داشته باشیم!!!
از دست لگد هاش در امان نیستیم!!!
تقلید صداش عالیه اگه تلویزیون صدای فریاد یا جیغ پخش کنه ,همراه با اون صدا این فسقل هم شروع میکنه به فریاد زدن
با شنیدن هر آهنگ با ریتم شاد شروع میکنه به دست زدن و رقصیدن
یه رقص پایی میره دیدنی...
خیلی واضح " ما ما ما ما" و "با با با با " و "نه نه نه" میگه
البته " ما ما " و "با با " گفتنش کاملا غیر ارادیه ولی همین که صداش تو خونه میپیچه کلی برامون ذوق داره
خداروشکر با عروسک ها و اسباب بازی هاش خیلی خوشه
یه ساعتی باهاشون سرگرم میشه تا من بتونم به کارهام برسم
با دیدن پدرش ,حتی اگه اهنگی هم پخش نشه شروع به رقصیدن و دست زدن میکنه!!!
و خلاصه اینکه روزگار خوشی رو با این فسقلی سپری میکنیم
به مدد لطف و کرم خدا زندگی خوبی داریم
امروز هم اگه خدا بخواد و امام رضا بطلبه راهیه مشهد هستیم
این اولین سفر غزلکه ...
امیدوارم تو سفر اذیت نشه و مث همیشه با ما همکاری کنه
ایشالله پست بعدی خاطرات و عکس های سفرمون...
این هم چند تا عکس ناز از دخترکم در آخرین روزهای نه ماهگی...