غزل جوووونیغزل جوووونی، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

(◕‿◕) غزل جون دردونه مامانی و بابایی (◕‿◕)

یادگاری های تولد

گل غنچه کرد و غنچه شکفت و خداوند در بهترين روز تاريخ زيباترين هديه اش را به ما داد   باشي نباشي پيشه من تو بهترين هم نفسـي هرجاي دنيـا که ميــــري به ارزوهـــات بـرسي روزه تـــولـــده توئه ميـــــلاده هرچي خاطــــره روزي که غيـره ممکنه هيچ جـــوري از يادم بره هزاران بوسه عاشقانه مادرانه نثارت باد ...
16 تير 1396

تولد 4 سالگی

به نام خدای خوبم تولد 4 سالگی غزلکم رو اینجا ثبت میکنم با کلی شرمندگی برای دخملی با 12 روز تاخیر تولد امسال رو سنت شکنی کردیم و به آتلیه نرفتیم در عوضش مامان هنرمند غزلی  دکوری بهتر از آتلیه برای دخملی درست کرد و کلی عکس های خوشکل گرفتیم مهمونی ما یه دورهمی خانوادگی بود به صرف افطار بعد افطار هم تولد بازی داشتیم  یه فراموشکاریه جالب هم داشتم که به جای شمع 4 سالگی رو که باید میسوزوندیم من شمع 3 سالگی رو گذاشتم روی کیک از روی بی حواسی ام بعد تولد و بعد دو روز با دیدن عکس ها یهو متوجه اشتباهم شدم و خاطره جالبی شد برامون بعد ها که فقسلم بزرگ بشه حتما در ای...
16 تير 1396

2/خرداد/96

تو گل سرخ من تو گل یاسمنی تو چنان شبنم پاک سحری؟ نه تو از آن پاک تری تو بهاری؟ نه بهاران از توست از تو میگیرد وام هر بهار اینهمه زیبایی را هوس باغ و بهارانم نیست ای بهین باغ و بهارانم تو... خدایا تو را سپاس   ...
7 خرداد 1396

همینجوری دل نوشته

به نام خدای خوبم امروز دخترکم 3 سال 11 ماه و 3 روزشه بوی تولد و 4 سالگی به مشام میرسه  دقیقا بزرگ شدن دخترم و با تمام وجودم دارم حس میکنم و میبینم چه خااانم شده چه حرف گوش کن شده و چه قشنگگ شرایط و درک میکنه و باهاش سازگار میشه خدایا از تهِ دلم شکرت میکنم غزلی عزیزم مخاطب اصلی این وبلاگ یا آلبوم دیجیتالی که از این طریق برات درست کردم خودِ خودتی برای بعدهااا که چه من باشم و چه نباشم بیای اینجا و از روزهای کودکی ات بخونی هر چند بازم تنبلی میکنم و ریز ریز این دوران شیرین رو برات نمی نویسم از حرف زدنهای شیرینت از تلفن صحبت کرد...
7 خرداد 1396

کتابهای غزلی

به نام خدای خوبم امروز اول خرداد ماه هست و دخترکم  3 سال و 10 ماه و 28 روزش شده نرم نرمک به تولد 4 سالگی نزدیک میشیم  تو این پست از کتاب های غزلک براش به یادگار مینوسم از نوزادیِ دخترک انتخاب کتاب هاش برام وسواس خاصی داشت همش تو انتخابشون دنبال یه نکته تربیتی و آموزشی میگشتم تا کتاب های داستان و ... درست یا غلطش رو از نظر روانشناسی نمیدونم ولی غزلم با این کتاب ها و شخصیت هاشون خیلی ارتباط خوبی پیدا کرده و تو هر رفتاری میتونم از یکی از این شخصیت ها براش مثال بزنم و رفتار غلطش رو تصحیح کنم مخصوصا با شخصیت دوست داشتنی می می نی نوشته های خیلی...
1 خرداد 1396

زبان انگلیسی و غزلی

به نام خدای مهربونم در این پست میخوام یه شرحی از زبان یاد گرفتن غزلی بنویسم دخترک از وقتی 6 ماهش بود براش زبان انگلیسی رو برنامه ریزی کردم روزی یک ساعت براش کلیپ های انگلیسی میزاشتم کارتون های به زبان اصلی براش جمع آوری کردم نوشته ها و حروف انگلیسی رو جلوی چشمش گذاشتم تا گوشش و چشمش به این زبان آشنا بشه خیلی نرم و نَرمَک پیش رفتم هیچ عجله و رقابتی در کار نبود برامون عین سرگرمی بود البته با هدف... و امروز که دخترم 3 سال و 10 ماهشه افتخار میکنم بهش که بدون کلاس رفتن و با صبوری و اشتیاق کلی انگلیسی بلده خداروشکر میکنم تلاشم نتیجه داده همه رنگ ها ...
19 ارديبهشت 1396

چون که تو جانِ منی...

به نام خدای خوبم من دیگر باز در این شهر دلم... قصه از عشق تو خواهم نوشت... عشق را خاطره را هستی را... همه عنوان به تو خواهم داد... زندگی را که نفس در نفس هست... همه در پای تو من میریزم... تا که تو جانم بدهی... چون که تو جانِ منی... چون که تو جان منی... خدایا شکر... اردیبهشت 96 ...
19 ارديبهشت 1396

نشان عاشقی

به نام خدای مهربونم اینم از نشان عاشقی از طرف مادر وقتی غزل خواب بود بدون هیچ شرح دیگری همیشه در آرامش باشی عزیز دلم خدایا شکر ...
19 ارديبهشت 1396

یه روز خوب فروردینی

به نام خدای خوبم امروز غزل جونم 3 سال و 10 ماه و 15 روزشه خاطره این پست برای روزهای خوب فروردینِ یه گردش خوب با خانواده خوبِ آقای عمویی با آقا عرفان و آقا ابوالفضل و مامانِ  گلش رفتیم به سوله ی خیار خیلی با صفا و خوب بود کلی عکس های خوشکل انداختیم شام هم مهمون این خانواده دوست داشتنی بودیم خیلی بهمون خوش گذشت این عکس های خوشکل بماند به یادگار از اون روز شیرین همیشه شاد باشید و بخندید عزیزانم خدایا تو را سپاس     ...
19 ارديبهشت 1396